رویاهایم را در کنار کسانی گذراندم که بودند ولی نبودند...!
وسیله ی کسانی بودم که هرگز انها را وسیله قرار ندادم...!
دلم را کسانی شکستند که هرگز قصد شکستن دل انها را نداشتم...!
و تو می دانی که عشق چیست ای خدای مهربانم...
عشق...سکوتی است در برابر همه ی اینها...!
حالا میفهمم که تو چقدر غریبی...
تو عاشق این انسانهایی...این انسانهای ظالم که فقط میخواهند دل دیگران را بشکنند...
انسانهایی که زرگ تر بودن برایشان ارزش شده و در مورد همه ی بندگانت به راحتی قضاوت می کنند و
با خوش حالی از زرنگی و با هوش بودن خود سخن می گویند...
همه ی انها به فکر زرنگ تر بودن و مچ گرفتند و فقط برای تقویت همین چیزها تلاش میکنند...
دیگر کسی عشق واقعی را نمیفهمد/محبت واقعی را نمیداند/از تو حرف میزنند ان هم حرف های زیبا
اما به هیچ کدام عمل نمیکنند...
تو غریبی اما من...من بنده ی حقیر غریبتر در میان این انسان های بی مهر و ظالم...
به دادم برس...