سلام دوست عزيز منزيبا بود و دلنشين
نيايشدر سايه سار آرزو خواندم خداي خويش را حبل الوريد نزديك تر ، آن همدم و آن خويش را گفتم : خداي خوب من ، بد بنده اي آشفته ام وصل تو خواهم بي دريغ ، از جمله عالم خسته ام گفتم : خداي مهربان : روز و شبم يكسان شده غرق گناهم يا كريم ، شيطان مرا مهمان شده گفتم : خداي بي مثال ، يا وحده و يا هو سلام ياسين مددكاري كند ، از سوي من آرد پيام گفتم : خداي آسمان ، نام و نشانم بيكسي است يك روزماندم در بهشت ، دلخوش شدم دلواپسي است گفتن خداي عرش و جان ، دل بسته ام بر خار و خس ...قلمت پر رنگ و جاويد باد