سفارش تبلیغ
صبا ویژن



طاها - اهسته اهسته






درباره نویسنده
طاها - اهسته اهسته
مدیر وبلاگ : طاها[38]
نویسندگان وبلاگ :
tahere[0]

نفسم میگیرد در هوایی که نفسهای تونیست/انکه ارام کند درد مرا غیر تو کیست؟! من منتظر لحظه ی دیدار تو هستم/سخت است بگویم که گرفتار تو هستم/هرچند که دور از منی و من ز تو دورم/برجان تو سوگند که دلتنگ تو هستم.
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
بهمن 1388
دی 1388
دی89
مرداد 89
دی 89
اردیبهشت 90
تیر 90
خرداد 90
مرداد 90


لینکهای روزانه
سامی یوسف [17]
گل نرگس [27]
[آرشیو(2)]


لینک دوستان
***جزین***
سکوت ابدی
هم نفس
سفیر دوستی
مشاوره - روانشناسی
Dark Future
زندگی
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
مردود
گروه اینترنتی جرقه داتکو
ویژه نامه حسبان پردیس
شاه تور
با ولایت زنده ایم
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
صدفی برای مروارید
آقا رضا
شاهکار
پرسپولیس
کلبه ی عشق
سکوت پرسروصدا

پارسال دوست امسال آشنا
هر چی که دلت می خواد
غلط غو لو ت
آزاد اندیشان
زندگی کاروانی
تبریک می گوییم شما به ساحل رسیدید!!!!!
گپ و گفت و.......
سه ثانیه سکوت
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
مسائل شیطان پرستی در ایران و جهان
سنگ صبور
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
دیگه دیره...
جبهه مدیریت
اینجا،آنجا،همه جا
Romance
کشتی کج
عاشقانه

اسیر عشق...
یکی بود هنوزهم هست
باران
JUST
گل یخ
تنهایی
چـــــاوش ( چه خبر از دنیا ؟؟؟؟)
عاشق تنها....
آریایی
آرش...پسر ایده آل من
جالب اما خواندنی
کلبه ی درویشی
تنهایی من
حروفهای زیبای انگلیسی
ice boys
قصه ها وافسانه های ملل
گل نرگس
عروسک
اخرین نفس
نگاره ها....
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
طاها - اهسته اهسته


لوگوی دوستان






































وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :81640
بازدید امروز : 13
 RSS 

   

در شاهراهی متروک و   تاریک

،نسیم سردی در موهایم می پیچید

 بوی گرم کولیتاس(مرده ی بادکرده)

در هوامی پیچید

در دوست ها

نوری سوسو می زد  

سرم گیج رفت و چشمانم تار شده بود

مجبور بودم شب را آنجا بگذرانم

 

 زنی در درگاه ایستاده بود،

  صدای آژیر ورود را می   شنیدم

 با خودم فکرمی کردم این جا هم می تواند بهشت باشد، هم می تواند جهنم   باشد(منظور برزخ است)
زن شمعی را روشن کرد و بالا آورد

و راه را نشانم داد

 در راهرو صداهایی به گوش می   رسید

فکر می کردم که آآنها می گویند

 

 به هتل کالیفرنیا خوش آمدید

چه جای دوست داشتنی ! چه   صورت زیبایی  !
در هتل کالیفرنیا اتاق های زیادی وجود داشت

 هر موقع از سال، می توانی اتاقی   پیدا کنی

 

 

 ذهنش مانند مخمل تابیده شده بود

 یک مرسدس بندز داشت(چون بنز در امریکا از بقیه ماشینها گرانتر است)
پسرهای خوشگلی آنجا بودند که او   رفقا خطابشان می کرد(غلمان بهشتی)

چگونه روی سن می رقصیدند!

شیرین وگرم می رقصیدندطوری که عرق کرده بودند

 بعضی می رقصیدند تا   به خاطر بیاورند،

 بعضی می رقصیدند تا فراموش کنند(اعمالشان را)

 

 

 ساقی را صدا کردم

- لطفا   برایم شراب بیاورید

او گفت  :
از سال هزار و نهصد و شصت و نه ما همچین قانونی در بین ارواح نداشته ایم  

و همچنان از دوردست آن صداها به گوش می رسید

 نیمه شب از خواب بیدارت می کنند تا فقط بگویند:(به زمینی ها می گویند از خواب غفلت بیدار شوید)

 

 

 به هتل کالیفرنیا خوش آمدید

چه جای دوست داشتنی! چه      صورت دوست داشتنی  !
آنها  در هتل کالیفرنیا زندگی می کنند(در زندگیشان همه چیز هست  درانجا غذا می خورند وزندگی پر هیاهویی دارند)

 چه اتفاق   غیرمنتظره قشنگی! خودتان را تبرعه کنید

 

 

 سقف آینه کاری بود

 شامپاین صورتی روی یخ بود(اعمال خود فرد) و   آن زن گفت:

 ما فقط در اینجا زندانی اعمال خود هستیم،

  آنها در تالار اصلی   برای جشن جمع شده بودند

 با چاقوهایشان  حکاکی میکردند

اما نمی توانستند هیولا را   بکشند     (روی سنگ قبر را حکاکی می کنند اما نمی توانند هیولای اعمال زشت را که در قبر هست از بین ببرند)


آخرین چیزی که به خاطر می آورم

 این بود که داشتم به سمت در می دویدم

 باید راه بازگشت را پیدا می کردم

جایی که قبلا در آن بودم نگهبان شب گفت:

آرام باش! ما اینجا برای تو برنامه داریم.

 تو هر وقت بخواهی می توانی اعمالت را مرور کنی

 اما هرگز نمی توانی اینجا را ترک کنی...(زمانی که انسان از خدا مهلت دوباره می خواهد اما بی فایده است و او دیگر نمی تواند برگردد)



نویسنده » طاها » ساعت 2:35 عصر روز پنج شنبه 90 اردیبهشت 8

On a dark desert highway,

 cool wind in my hair
Warm smell of colitas

  , rising up through the air
Up ahead in the distance

, I saw a shimmering light
My head grew heavy and my sight grew dim
I had to stop for the night

 


There she stood in the doorway;
I heard the mission bell
And I was thinking to myself,
"This could be Heaven or this could be Hell"
Then she lit up a candle

 and she showed me the way
There were voices down the corridor,
I thought I heard them say

 


Welcome to the Hotel California
Such a lovely place
Such a lovely face
Plenty of room at the Hotel California
Any time of year, you can find it here

 


Her mind is Tiffany-twisted,

 she got the Mercedes bends
She got a lot of pretty, pretty boys

, that she calls friends
How they dance in the courtyard,

 sweet summer sweat.
Some dance to remember

, some dance to forget

 


So I called up the Captain,
"Please bring me my wine"
He said, "We haven"t had that spirit here

since nineteen sixty nine"
And still those voices are calling from far away,
Wake you up in the middle of the night
Just to hear them say

 


Welcome to the Hotel California
Such a lovely place
Such a lovely face
They livin" it up at the Hotel California
What a nice surprise, bring your alibis

 


Mirrors on the ceiling,
The pink champagne on ice
And she said

  "We are all just prisoners here

, of our own device"
And in the master"s chambers,
They gathered for the feast
The stabbed it with their steely knives,
But they just can"t kill the beast

 


Last thing I remember, I was
Running for the door
I had to find the passage back
To the place I was before
"Relax," said the night man,
We are programmed to receive.
You can checkout any time you like,
but you can never leave




 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



نویسنده » طاها » ساعت 2:30 عصر روز پنج شنبه 90 اردیبهشت 8



مغز: باید بفهمیم کی بیاحتیاطی کرده و باعث ورود ویروس شده؟ چندبار بگویم هر غریبهای را به داخل راه ندهید؟ از شدت عصبانیت چنان داغ کردهام که شر شر دارم عرق میریزم!


پوست: من که موقع آمدن ویروس رفته بودم اپیلیدی و خبر ندارم کی او را راه داده. تازه موقعی که رفتم تمام در و پنجره‏هایم را بسته بودم. به نظر من تقصیر بینی است. از وقتی عمل کرده، «سر به هوا» شده.


بینی: چرا تهمت میزنی؟ مرا بگو که توی این سرما رفته بودم بیرون تا آشغالها را دم در بگذارم. حالا که این طور است تمام دریچههای ورودی و خروجیام را کیپ میکنم.


غدد لنفاوی: نه نبند. من از بس آشغال خوردهام حالم بد شده. لااقل در را کمی باز بگذار، دارم بالا میآورم.


ریه: ای لعنت بر پدر و مادر کسی که در این مکان آشغال بریزد! مُردم از بس با اکسپکتورانت اینجا را شستم.


بصلالنخاع: لطفا با این حرفها روی اعصاب من راه نروید. الان به همه جا اساماس میزنم که شما خطر ویروس را جدی نگرفتهاید و به جای همفکری دارید با هم بحث میکنید.


عصب: عموجان! برای اینکه تنبیه شوند سنسورهای درد را فعال کنم؟


هر دو کلیه (با هم): نه، عصب! خیلی خطرناکه عصب!


جگر: از دست من فعلا کمکی بر نمی‏آید. با اجازه میخواهم بروم.


پروستات: کجا جیگر؟!


گلبول سفید: برای مبارزه با بافتهای آسیب دیده، به کمکهای نقدی و جنسی احتیاج داریم.


صفرا: باز باید سرِ کیسه را شل کنم؟


روده: این بحثها را کنار بگذارید. ویروس دنبال ایجاد تفرقه و همین اختلافهاست. ببینم، اینجا کسی مسواک یا خلال دندان ندارد؟ میترسم ویروس لای یکی از پرزهایم مخفی شده باشد.


معده: مسواک نه، ولی دهانشویه مخصوص دارم. آدرسش را بده تا بریزم آنجا.


روده: روده بزرگ، بعد از کوچه اول، سمت چپ، بالاتر از کبابی، نبش ساندویچی، سر پیچ!... آخ سوختم. این مثلا دهانشویه بود؟


ریه: یکی به بینی بگوید دریچهها را باز کند. مُردیم از کمبود اکسیژن.


مغز: اینجا رادیو پیام! در کلیه رگها و شاهرگها به علت سهمیهبندی اکسیژن و کمبود سوخت، شاهد ترافیک سنگین گلبولهای قرمز هستیم. در محور بزرگراه آئورت هم گلبولهای قرمز پشت ترافیک ماندهاند. ماموران راهداری و پلیس راه در حال باز کردن محور حلق و دهان و رساندن اکسیژن هستند.


گلبول سفید: من دنبال ویروس کُش جدیدم. کسی ندارد؟ ویروس، آپدیت شده و آنتی ویروسی که نصب کردهام جواب نمیدهد. اگر دهان همینطوری باز شود، ممکن است بقیه جاها هم ویروسی شوند.


پوست: آخ! یک موشک الان به پشتم اصابت کرد و سوراخ شدم.


بینی: چه بوی الکلی میآید! با اینکه دریچههایم را بستهام اما بویش تابلو است.


قلب: وای نکند ویروس برای اینکه «مخ»مان را بزند، با خودش الکل آورده؟ آهای مخچه! مراقب باش.


عصب: باز تودچار استرس شدی و ضربانت بالاتر رفت؟ یک دقیقه آن تلمبهات را بگذار زمین و استراحت کن؛ نترس. بوی الکل به خاطر آمپول است. با خودش ویروسکش جدید آورده.


ویروس: ای گلبول سفید، ای بچه سوسول، ای دوپینگی، ای تزریقی! زورت به بچههام رسیده؟ اگر راست میگویی بدون تزریق میآمدی مبارزه.


غدد لنفاوی: تقصیر خودت است که هرجا میروی مهمانی، ماشین جوجهکشی راه میاندازی و خودت را تکثیر میکنی؛ اینجا مجتمع مسکونی است، حرمسرا که نیست!


ویروس: غلط کردم. راستش اینها بچههای واقعیام نیستند. همه‏شان کپیهای غیرمجازند! به من کاری نداشته باشید، خودم توقیفشان میکنم.


لنفوسیت: دیگر دیر شده. من مامورم و معذور.


ویروس ضعیف و ضعیفتر شده و دیگر نمیتواند خود را تکثیر کند.


گلبول سفید: حالت جا آمد آقا ویروس؟ البته بهتر است بگویم «آغا» ویروس!


ویروس: من الان کارم تمام است اما قول میدهم که دوباره برگردم. مرا از در بیندازید بیرون، از پنجره وارد میشوم.


روده: زیاد داری حرف میزنی. سوار شو میخوام بیندازمت بیرون بچه‏پررو. رو که نیست، سنگ مثانه است!


مثانه: چرا به من توهین میکنی؟ من اگر سنگ داشتم که خودم میزدم توی سر این ویروس، نه اینکه مثل کلیه بروم با سنگهایم گردنبند مجلسی درست کنم!

در حالی که همه به این حرف میخندند، روده ویروس را اخراج میکند و دستهایش را با آب میشوید! مغز از همه تشکر میکند و موضوع جلسه آینده را تعیین میکند.

 

گرفته شده از سایت لیمونات 



نویسنده » طاها » ساعت 2:29 عصر روز پنج شنبه 89 دی 23

 1.

خبٌ : این کلمه‏ای است که زنان برای پایان دادن به مکالمه‏هایی استفاده می‏کنند که در آن حق با آن‏هاست و شما باید خفه‏ بشوید.‏

2.

پنج دقیقه : اگر مشغول لباس‏پوشیدن است یعنی حداقل نیم ساعت. هرچند پنج دقیقه دقیقاً معادل پنج دقیقه است اگر به شما پنج دقیقه بیش‏تر زمان جهت تماشای فوتبال داده شده باشد.‏



3.

هیچٌی : این آرامش قبل از توفان است. معنی و مفهوم آن این است که باید به شدت گوش‏به‏زنگ باشید . بحث‏هایی که با هیچی شروع می‏شوند، غالباً با خبٌ تمام می‏شوند.‏

4.

بفرمایید: این کلمه اصلاً ربطی به اجازه دادن انجام کاری ندارد. "اگه جرئت داری" در آن مستتر است .

5.

آه بلند : این در حقیقت یک کلمه محسوب می‏شود که معمولاً درست فهمیده نمی‏شود. آه بلند یعنی او فکر می‏کند شما یک احمق به‏دردنخور هستید و او نمی‏داند چرا دارد وقتش را با ماندن و بحث با شما سر هیچٌی تلف می‏کند .


6.

اشکال نداره : این یکی از خطرناک ‏ترین جملاتی است که زن شما ممکن است به شما بگوید. اشکال نداره یعنی اون به زمان طولانی‏تری احتیاج دارد که تصمیم بگیرد شما چگونه باید تاوان این اشتباه‏تان را پس بدهید.‏

7.

ممنون : از شما تشکر می‏کند. فقط بگویید خواهش می‏کنم. هیچ حرف اضافه‏ای نزنید . خیلی ممنون می‏تواند نشان دهنده یک خطر بالقوٌه باشد .

8.

اصلاً هرچی : این ترکیب برای گفتن دهنت سرویسه یا مرده ‏شورت رو ببرن استفاده می‏شود .


9.

نگران‏ش نباش عزیزم، خودم انجام می‏دم: یک جمله بسیار خطرناک دیگر. به معنی آن‏که این کار به دفعات متعدد به شما محول شده و حالا تصمیم گرفته خودش دست به کار شود. این حالت معمولاً منجر به حالت‏ی خواهد شد که شما بپرسید چی شده؟

گرفته شده از سایت لیمونات

 



نویسنده » طاها » ساعت 2:28 عصر روز پنج شنبه 89 دی 23

تیم فوتبال ایران پس از سقوط در رده بندی فیفا تیم آخر بشود و از اینکه توانستیم همچنان رتبه یکی مانده به آخر را حفظ کنیم اظهار شادمانی کرد .
محمد مایلی کهن و امیر قلعه نویی پس از آنکه باز هم به یکدیگر حرفهای بی تربیتی زدند و برای بار چهلم با هم قهر کردند، در حضور خبرنگاران اعلام داشتند که قهر این دفعه از نوع قهر قهر تا روز قیامت است و از مسؤولین تقاضا کردند که دیگر سعی در آشتی دادن آنها نداشته باشند .
سرانجام علی دایی موفق شد آخرین تیم را هم خریداری کند تا مالک تمام تیم های لیگ برتر فوتبال شود تا از این پس با هر تیمی که حال کرد بتواند سرمربی گری اش را با حفظ سمت به عنوان سرمربی تیم ملی بر عهده بگیرد.
حسین رضازاده رئیس فدراسیون جهانی وزنه برداری طی مصاحبه ای اعلام کرد که هیچ اطلاعی از دوپینگ اعضای تیم وزنه برداری ایران نداشته است. وی اظهار داشت که برای خارج کردن تیم وزنه برداری از محرومیت به سازمان ملل سفر کرده تا با مسؤولین این سازمان به رایزنی بپردازد. ناگفته نماند که پس از این سفر، حسین رضازاده دبیر کل سازمان ملل شد و تیم وزنه برداری کشور هم برای چهلمین سال پیاپی از حضور در رقابتهای جهانی محروم شد.
شورای شهر تهران ضمن تشکر از پیشکسوتان ورزشی این شورا یعنی آقایان رسول خادم، هادی ساعی و علیرضا دبیر، از دیگر ورزشکاران عضو این شورا تقاضا کرد که از هفته آینده برای حضور در این شورای ورزشی حتما با خودشان گرمکن و کفش اسپرت بیاورند.
یکی از مسؤولین ورزش کشور که نخواست نامش فاش شود گفت: اگر چه در چهل سال اخیر نتوانستیم هیچ مدالی در رقابتهای المپیک کسب کنیم ولی همان مدال طلایی که هادی ساعی چهل و اندی سال پیش در المپیک پکن کسب کرد به اندازه تمام مدال های کشورهای دیگر که در طول این سال ها کسب کرده اند ارزش دارد.!!
سرمربی تیم فوتبال ابومسلم به هواداران این تیم قول داد که ابومسلم را از لیگ فوتبال محله و از زمین های خاکی به لیگ دسته سه کشور برساند.
رشته های ورزشی شنا، شیرجه، واترپلو و قایقرانی که سالها پیش به دلیل حذف یارانه آب و هزینه بر بودن آنها از جمع رشته های ورزشی کشور حذف شده بودند، همچنان حذف شده باقی مانده اند.
پس از آنکه به دلایل مختلف از جمله دوپینگ، تبانی، انجام کارهای غیر اخلاقی و... ایران از حضور در رقابتهای قاره ای و جهانی در اکثر رشته های ورزشی محروم شد، رئیس سازمان تربیت بدنی اعلام کرد که به کوری چشم دشمنان رشته های ورزشی «الک دولک»، «هفت سنگ»، «یک قل دو قل»، «وسطنا» و «گرگم به هوا» را در کشور رسمی کرده و به زودی برای آنها فدراسیون مخصوص در نظر گرفته خواهد شد و نه تنها این ورزشها را به دیگر کشورها یاد نخواهیم داد، بلکه حتی یک خارجی را هم در این رشته ها بازی نمی دهیم تا دلشان بسوزد .

 گرفته شده از سایت لیمونات



نویسنده » طاها » ساعت 2:26 عصر روز پنج شنبه 89 دی 23

 ?- چیزی در مورد ماشین فهمیدن ، البته به جز رنگش
2- درک مضمون اصلی یک فیلم هنری
3- 24 ساعت رو بدون فرستادن
sms زندگی کردن
4- بلند کردن چیزی
5- پرتاب کردن
6- پارک کردن
7- خواندن نقشه
8- دزدی کردن از بانک
9- آرام و ساکت جایی نشستن
10- بیلیارد بازی کردن
11- پول شام رو حساب کردن
12- مشاجره کردن بدون داد کشیدن
13- مواخذه شدن بدون گریه کردن
14- رد شدن از جلوی مغازه کفش فروشی
15- نظر ندادن در مورد لباس یک غریبه
16- کمتر از بیست دقیقه داخل یک دستشویی بودن
17- دنده ماشین را با انگشت عوض کردن
18- راه انداختن درست یک ویدئو
19- تماشای یک فیلم جنگی
20- انتخاب سریع یک فیلم
21- ایستاده جیش کردن
22- ندیدن فیلم هندی
23- غیبت نکردن
24- فحش ناموسی دادن
25- نرقصیدن موقع شنیدن یک آهنگ شاد
26- آرایش نکردن
27- لاک نزدن
28- صحبت نکردن وقتی که باید ساکت باشن
29- سیگار برگ و یا چپق کشیدن
30- درک کردن شوهر وقتی اعصابش خورده
31- گریه کردن بدون آبریزش بینی
32- غذا پختن بدون تماشای تلویزیون
33- تماشای اخبار و خوندن روزنامه
34- نق نزدن
35- لگد زدن
36- از سن بیست و پنج سالگی رد شدن
37- اخ تف کردن
39- خواستگاری رفتن
40- از همه مهمتر موارد بالا رو قبول کردن

 



نویسنده » طاها » ساعت 2:20 عصر روز پنج شنبه 89 دی 23

   روشی فوق العاده برای شادابی پوست

داشتن پوستی سالم و شاداب یکی از دغدغه های فکری خیلی ها، مخصوصا خیلی از خانم هاست و امروز برای رسیدن به این منظور، روش های مختلفی پیشنهاد می شود؛ به عنوان نمونه، گفته می شود که دستگاه های مختلف لیزر می توانند بسیاری از نیازهای بانوان را از این نظر برآورده کنند...

از طرف دیگر، با وجود دستگاه های مکانیکی مانند میکرودرم ابریشن می توان با ذرات و کریستال های اکسید آلومینیوم، پوست را لایه برداری کرد و به این ترتیب، شادابی خاصی به پوست بخشید.

متخصصان پوست با اسیدهای میوه (گلیکولیک اسید) می توانند لایه برداری شیمیایی پوست را انجام دهند و به این ترتیب شادابی خاصی به پوست ببخشند. البته این لایه برداری ها، اصول فنی و کاملا تخصصی دارد و باید حتما توسط متخصص پوست انجام شود؛

زیرا اشتباه در میزان باقی ماندن اسید روی پوست می تواند منجر به نفوذ بیش از حد اسید به داخل پوست و ایجاد زخم شود. اما راه آسان تری نیز برای تمیز و شاداب کردن پوست وجود دارد؛ استفاده از بخور!

نظر متخصصان پوست درباره بخور

هر چند به ندرت شاهد آن هستیم که متخصص پوستی به بیمارش بخور پوستی را توصیه کند اما در بسیاری از موارد افرادی که از بخورهای مختلف استفاده و ماسک های مختلف گیاهی را امتحان می کنند، بسیار راضی هستند. به نظر می رسد اگرچه این اعمال به ظاهر ساده و پیش پا افتاده در متون درسی آکادمیک تخصص پوست وجود ندارند، اما با توجه به علاقه افراد به استفاده از این اعمال ساده و گاهی اوقات مفید، حداقل می توان گفت که بخور و ماسک های مختلف تا زمانی که برای فرد مشکلات حساسیتی مانند خارش، تورم و التهاب ایجاد نکنند قابل توصیه هستند. بخور می تواند باعث شادابی موقت پوست شود. پاک و تمیز کردن پوست با استفاده از بخار به زمان رومی ها برمی گردد.

فایده های بخور پوستی

بخار دادن به پوست صورت فواید متعددی دارد؛ از جمله، باز کردن منافذ پوست و در نتیجه، نفوذ بهتر داروها و کِرِم های درمانی از طریق پوست، پاک کردن سلول های مرده پوست، تسریع جریان خون پوست، فراهم آوردن امکان پاک سازی عمیق کومدون ها (سرسیاه ها و سرسفیدها).

چندبار در هفته؟

بخار دادن (بخور) به صورت را می توان هفته ای یک بار انجام داد و پس از آن، از ماسک صورت (آماده یا تهیه شده از مواد طبیعی توسط خود فرد) استفاده کرد. به طور کلی، افراد می توانند به 2 صورت از بخور استفاده کنند؛ یکی اینکه صورت خود را در برابر یک منبع مولد بخار قرار دهند (که این بخار می تواند گرم یا سرد باشد) و پس از 10 تا 15 دقیقه تماس پوست صورت با بخار، با آب سرد صورت تان را بشوید تا منافذ بازشده پوست بسته شوند و سپس از یک کِرِم مرطوب کننده یا یک ماسک صورت استفاده کنند.

در روش دوم، فرد حوله ای را که در آب گرم غوطه ور شده است، روی صورت خود قرار می دهد و پس از سرد شدن حوله، آن را برمی دارد. این کار باید 5 تا 10 مرتبه تکرار شود.

سپس مجددا با آب سرد، صورت خود را آبکشی و از مرطوب کننده یا ماسک صورت استفاده می کند. در هر کدام از روش های بالا فرد باید مراقب باشد تا پوست حساس صورت دچار سوختگی، با بخار یا حوله گرم نشود. توصیه می کنیم اگر پوست حساسی دارید یا دچار بیماری های عفونی فعال پوستی مانند تبخال یا زرد زخم هستید، از بخور دادن پوست صورت تان صرف نظر و به توصیه های پزشک و متخصص پوست تان توجه کنید.

بخور بابونه

برای بخور دادن می توان از آب معمولی استفاده کرد. همچنین می توان گیاهان مختلفی را نیز به آب اضافه کرد تا از مزایای آن گیاهان نیز بهره مند شد؛ به عنوان نمونه، می توان از بابونه، آویشن، اسطوخودوس، گزنه، رازیانه، بومادران، اکلیل کوهی (رزماری)، نعناع صحرایی یا کافور استفاده کرد.

بخور بابونه یکی از بخورهای موردعلاقه دختران و خانم های جوان است زیرا برای بهبود آکنه و جوش های صورت مفید است. از طرفی، بابونه خاصیت ضدالتهابی دارد و در کاهش التهابات صورت هم موثر است.

پس از بخورهای پوستی

اگر افرادی که پوست خشکی دارند، بعد استفاده از بخور، بلافاصله از مرطوب کننده استفاده نکنند، پوست تان بیش از حد خشک می شود. اگر کسی سابقه آلرژی به گیاه خاصی دارد واضح است که از بخور آن نوع گیاه نیز نمی تواند و نباید استفاده کند. برخی عادت دارند بعد از استفاده از بخور از ماسک های صورت خانگی استفاده کنند.

چنین ماسکی می تواند حاوی زرده یا سفیده تخم مرغ، روغن زیتون، لیموترش، خیار یا حتی کاکائو باشد. پس از انجام بخور، چون پوست به گونه ای عمیق پاکسازی شده است، پوست بسیار شاداب می شود. از طرفی بخار، موجب آب گرفتن سلول های شاخی و خشک پوست می شود و این مساله نیز باعث شاداب شدن پوست به صورت موقت خواهد شد. هر چند بخور های گرم برای پوست های چرب مناسب ترند اما امروزه دستگاه های مختلف بخور سرد نیز وجود دارند که به روش های مختلف شامل اولتراسونیک بخار سرد تولید می کنند که افراد مبتلا به هر نوع پوست چه خشک و چه چرب، می توانند از آن استفاده کنند. این دستگاه ها همچنین قادر به تولید یون های منفی هستند که به تصفیه هوا و نیز شاداب کردن پوست کمک می کنند.



نویسنده » طاها » ساعت 3:30 عصر روز دوشنبه 89 دی 6

جوکهای خنده دار غضنفر


از غضنفر میپرسن: میگذاری پسرت بره دانشگاه؟ غضنفر میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!!!
************************

به غضنفر میگن باباتو بیشتر دوست داری یا مامانتو؟ میگه مامانتو!



غضنفر خودشو دار میزنه. پزشکی قانونی اعلام می کنه : دلیل مرگ : ضربه ی مغزی. می رن تحقیق می کنن می بینن با کش خودشو دار زده !
**************************

غضنفر بعد از سی سال کچل بودن میره مو میکاره دو روز بعدش توی قرعه کشی بانک حج واجب برنده میشه
*************************

یه روز غضنفر میره مغازه لوازم خونگی چشش میافته به فلاسک میپرسه آقا اون چیه؟ مغازه دار میگه اون فلاسکه میپرسه کارش چیه میگه هر چیز سردی رو بزاری تو ش سرد نگه میداره هر چیز گرم هم بذاری توش گرم نگه میداره مرده خوشحال میشه و یکی میخره فردا که میره اداره باخودش میبره رییسش وقتی فلاسکو میبینه میگه ببینم چی تو اون فلاسکت داری؟ میگه اقای رییس ? تا الاسکا دارم با ? تا فنجون قهوه!



غضنفر نمیتوانند با ??? تماس بگیرند .چون کلید ?? رو روی تلفن پیدا نمیکنند!

**********************

غضنفر بالای پل هوایی ایستاده بوده میگه: حالا ما خر، ما نفهم ، ما بی شعور … اینجا اصلأ آب ردمیشه که پل زدن؟!
********************

به غضنفر میگن چرا سی دیت انقدر خش داره میگه:آخه زیر قسمتهای مهمش خط کشیدم !



به غضنفر میگند اگه دنیارو بهت بدند چه کار میکنی میگه میفروشم میرم خارج !

************************

جاسم (بنده خدا خسیس) به بچه اش میگه: اگه همه نمره هات بیست بشه می برمت پارک تا بستنی خوردن بچه های دیگرو ببینی!
************************

غضنفر به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ غضنفر می گه : آره ، تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما !



غضنفر و دوستش به تاکسی میگن: آقا ? نفر تا تجریش چقدر میگیری؟ راننده میگه: شما که ? نفر هستید ! غضنفر میگه: مگه خودت نمیخوای بیای !
************************

غضنفر رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟
غضنفر میگه: خوب بود، ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: “پرده دوم، دو سال بعد”
من دیگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بیرون!
************************

تو شهر غضنفر اینا برای اولین بار چرخ فلک نصب می کنن. غضنفر به شهرداری زنگ می زنه می گه دستتون درد نکنه، از وقتی پنکه بزرگه رو نصب کردین هوا خیلی خنک شده!

 

 

هشدار به دختران مجرد: به زودی دختران چینی با مهریه کم وارد کشور می شوند


اگر قرار باشه بین گل و گلدون یکیش رو انتخاب کنم…من گلدون رو انتخاب
می کنم تا توروتوش بزارم….آخه تو بهترین کود دامی دنیایی

می خواستم یه
SMS توپ برات بفرستم، شرمنده وسط راه ترکید!

برو پایین خیلی باحاله
.
.
.
باحال باحال باحال باحال باحال باحال


الهی این موبایل آنتن نمی ده
که آنتن همچو آهویی پریده
الهی دل می خواد همراه اول
پشیمانه که ایرانسل خریده!

 


طنز مخصوص خانم ها


به مردی که نود و نه درصد مغزش از بین رفته چی میگند؟
خواجه

فالگیر : فردا شوهرتون میمیره
زن : اینو که خودم میدونم . بهم بگو گیر پلیس می افتم یا نه؟

وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیکزاک تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟
هیچی ، باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده

چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟
معمولا" باید در روان درمانی به دوران کودکی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر می برند

وقتی خدا حوا رو آفرید چی گفت؟
کار نیکو کردن از پر کردن است

به زنی که همیشه میدونه شوهرش کجاست چی میگن؟
بیوه

تلفن همراه تنها چیزیه که مردها سرس دعوا دارند که مال کدومشون کوچیکتره

به مردی که نود درصد قوه عقلایش رو از دست داده چی میگن؟
بیوه

چرا مغز مردها گرونتر از مغز زنهاست؟
آخه زنها از مغزشون تا به حال استفاده کرده اند

ببین خانوم ، تو روزنامه نوشته که مردها به طور متوسط در روز از پانزده هزار کلمه برای صحبت کردن استفاده میکنند ولی زنها از سی هزار کلمه . دیدیت ثابت شد شما زنها بیشتر حرف میزنین تا ما مردها؟ خانم : هیچ هم همچنین چیزی نیست . فوقش ثابت شده که ما هر حرف رو باید دو بار بزنیم تا توی مخ شماها فرو بره ...! ببخشید چی گفتی؟؟

بهترین انتقام از زنی که شوهرتون را از چنگتون در آورده چیه؟
بذارین شوهرتون مال اون بمونه

مامان ، من شنیده ام تو بعضی از کشورها زن و شوهر قبل از ازدواج همدیگه رو نمیشناسن ! راسته ؟ دخترم تو همه جای دنیا وضع همینه !؟

بهترین مدرک دروغ بودن قصه ها چیه؟
مجرده ! شاهزاده افسانه ای همیشه خوش تیپ و باهوش و پولدار و مجرده

آگهی نیازمندی : به پنج مرد زرنگ و کاری یا یک زن نیازمندیم

به پنجاه تا مرد در ته اقیانوس چی میگن؟
یک شروع خوب

وقتی خدا مرد رو آفرید ، داشت تمرین میکرد

مرد : عزیزم ، من میخوام از تو خوشبخت ترین زن دنیا رو بسازم
زن : خیر پیش

فرق یک مرد با یک گربه چیه؟
یکیشون یه موجود دله است که بی چشم و روئه و براش مهم نیست که کی بهش غذا میده ، اون یکی یه حیوان ملوس خانگیه

فرق بین یک مرد باهوش و هیولای لاک نس چیه؟
هیولای لاک نس تا به حال چند بار دیده شده

چرا مردها از زنهای خوشگل بیشتر از زنهای باهوش خوششون میاد؟
چون قدرت چشمهاشون بیشتر از قدرت مغزشونه

 

 



نویسنده » طاها » ساعت 12:38 عصر روز شنبه 89 مرداد 16

قسمتی از نوشته ی اقای حداد عادل :اینک تمدن غرب ، چنین وانمود می کند که می خواهد برای انسان لباس بدوزد . . . اما در حقیقت به جای آن که لباس برتن او کند، او را برهنه ساخته است و هیچ کس جرئت نمی کند فریاد برآورد که لباس درکار نیست و حاصل این همه مد و پارچه و چه و چه برهنگی انسان است . همه می ترسند که مبادا خیاطان حقه بازی که زرو سیم را برده اند و می برند ، آنها را به ناپاکی در اصل و نسب متهم کنند ، آیا در این جهان که همه اسیر و شیفته تبلیغات غرب شده اند مردمی پیدا می شوند که دلی به پاکی آن کودک داشته باشندو فریاد برآورند که آنچه به نام لباس در غرب به تن انسان می پوشانند ، لباس نیست ، بلکه برهنگی است .

چرا آن مردم ، ما نباشیم ؟



نویسنده » طاها » ساعت 11:40 صبح روز شنبه 89 مرداد 16

چه کسی  نجات دهده این جهان است؟سوشینت یا سوشیانت یا سوشیانس (سودرسان، دانا) به عنوان رهایی بخش است که در دین زرتشت منجی نهائی زمین بشمار می‌رود

.کلمه «سوشیانس» که  به معنى سودمند ودرمعنای گسترده به معنای رهاننده می باشد ، در اوستا سئوشیانت (Saoshyant) آمده و در کتابهای دیگر به اشکال گوناگونى چون: سوشیانت، سوشیانس، سوشانس، سوشیوس یا سیوشوس آمده است

در کتب قدیم زرتشتی سوشیانش دانا و پیروزگر خوانده شده است  با ظهور این صاحب‌زمان زرتشتی جهان پر از عدل و داد شود و  ظلم و ستم از بین می‌رود. جهانی که همیشه تازه و جوان است و پیری و بیماری و فساد در آن نباشد.ودران اخم کردن وجود ندارد.

در کتب قدیمی از نشانه های ظهور سوشیانت امده است که: دوستی اشتی به کینه تبدیل می شود ومردم از هم تنفرخواهند داشت. مردم سنگدل میشوند درامدشان بیشتر می شود ولی دست فقرا را رد می کنند .



نویسنده » طاها » ساعت 11:37 صبح روز شنبه 89 مرداد 16

<      1   2   3   4      >